* وقتي همراه تور به سفر مي رويد ، دلتان مي خواهد كه راهنماي تور جاهاي ديدني را به شما نشان دهد اما گاهي هم مي خواهيد كه قدم زنان اماكن باستاني و ديدني را خودتان كشف كنيد و از تماشاي ان لذت ببريد.

اگر راهنماي تور كه به يك معنا همان تدوينگر است ، به مردم اجازه ندهد كه هراز گاهي قدم بزنند و به هنگام تماشاي مراكز ديدني از تخليشان استفاده كنند و به كشف و شهود خود برسند، قطعاً هدف خاص  و شخصي خود را دنبال مي كند و با تسلط كامل بر آنچه كه به تماشاگر منتقل مي شود ، او را از درگيري با قصه دور مي كند. سرانجام مردم احساس مي كنند كه تمام اطلاعات فيلم به آنها تحميل مي شود و عكس العمل نشان مي دهند. خسته و بي ميل شده و از ادامه تماشاي فيلم به نحوي سرباز مي زنند و فشار دست تدوينگر را بر گردنشان براي به زور ديدن برخي از تصاوير و اطلاعات لمس مي كنند.(ص۳۳و ۳۴)

 

* آنچه تماشاگر در نهايت از فيلم به خاطر مي سپرد، نه تدوين است، نه فيلم برداري، نه بازي بازيگران و نه حتي خط داستاني ، بلكه احساسي است كه در طول تماشاي فيلم از مجموعه اينها كسب كرده است. (ص۳۵)

 

* يك كات ايده آل براي من كاتي است كه شش معيار زير در آن واحد رعايت شده باشد:

۱- هر لحظه نسبت به احساس وفادار بوده و واقعي عمل كند.(Emotion)

۲- داستان را پيش ببرد. (Story)

۳- در لحظه اي اتفاق بيفتد كه به لحاظ ريتم و ضرباهنگ درست باشد.(Rhythm)

۴- خط ديد را رعايت كند، به اين معنا كه در نقطه تقطيع، تمركز چشم تماشاگر نسبت به حركات و موقعيت صحنه در هر كادر را مخدوش نكند. (Eye-Trace)

۵- سطح دو بعدي رعايت شود، به اين معنا كه تبديل فضاي سه بعدي واقعي را كه به هنگام فيلمبرداري به فضاي دو بعدي تبديل مي شود، مد نظر قرار دهد. به عنوان مثال، قاعده خط فرضي را كه باعث مي شود به هنگام فيلمبرداري فضاي دو بعدي در ذهن تماشاگر تبديل به فضاي سه بعدي مي شود رعايت كند. (Two- Dimensional Plane Of Screen)

۶- رعايت داوم فضاي سه بعدي ، يعني درنظر گرفتن موقعيت بازيگران نسبت به مكان و يا ساير افراد در صحنه.

(Three-Dimensional Space Of Action) (ص۳۵ و ۳۶)

 

* چيزي كه بايد به هر قمتي حفظ كنيد و در راس فهرست بالا قرار دارد،"احساس" است. اگر براي استفاده از كات مجبور باشيد كه بعضي از اصول شش تايي را فدا كنيد، بايستي اين حذف از پايين فهرست صورت گيرد.(ص۳۶)

 

* تدوينگر فقط بايد ان چه را كه روي صفحه نمايش مي بيند مد نظر قرار دهد. دقيقاً همان كاري را كه تماشاگر مي كند و تنها در اين صورت است كه تصاوير از پيرايه هاي هنگام فيلمبرداري جدا مي شوند و نيروهاي بالقوه درون خود را رها مي كند. در چنين شرايطي تدوينگر با دقت به آنچه كه مي بيند ، بخشهاي خوب را انتخاب و بخش هاي اضافي را حذف مي كند . و فارغ از اين دغدغه كه اين نماها در چه شرايط سختي فيلمبرداري شده اند و يا چه زمان و هزينه اي صرف توليد انها شده استف تصميم گيري مي كند.(ص۴۲)

 

 


منبع:

 مرچ، والتر،(چاپ دوم،۱۳۸۵)؛ در يك چشم به هم زدن، ترجمه بهرام دهقاني،تهران، بنياد سينمايي فارابي.